جملات زیبا و عاشقانه

♂♀♡ღ♥پــــــــاتــــــوق عــــــاشــــــــقــــــــانــــــــ♥ღ♡♂♀

جملات زیبا و عاشقانه



ای کاش امشب ،
من و بالشم که نقش تو را شب ها در آغوشم بازی می کند
دعوت می شدیم
بی شک این تراژدی ، اسکار می گرفت ….!


همین که
قاصدکی
را
فوت کنی
تا عطر نفسهایت
را با خود بیاورد
برای دلم کافیست


آهای . . . لیلی به قصه ی خودت برگرد
!اینجا
مجنون
به همه ی لیلی ها "محرم" است


می شود
"تـ ــ ــو"
ماهی قرمز باشی و 
"مـ ــ ـن" 
تُنگ بلور ؟!


بـهـتـریـن لـذتـی کـه تـوی دنـیـا هـسـت ایـنـه کـه . . .
صـبـح بـیـدار بـشـی و بـا یـه اس مـتـوجـه بـشـی
یـه نـفـر خـیـلـی دوسِـت داره . . .
بـرای یـه نـفـر مـهـمـی . . .
یـه نـفـر هـسـت کـه هـمـیـشـه نـگـرانـته . . .
اونـوقـت ِ کـه زنـدگـی مـعـنـا پـیـدا مـیـکُـنه . .


تو دور میشوی
من در همین دور می مانم
پشیمان که شدی
برنگرد !
لاشه ی یک دل که دیدن ندارد


به صـــدایت كه معتاد شُـــدم
رفتـے 
حــآلا هر روز
خــآطره تـــــزریق مےكُنـــم .



برای شنیدن صدایی که دوستش می داری،
همین لحظه هم بسیار دیر است.
افسوس خواهی خورد
زمانی که از آن سوی سیم ها کسی بی احساس می گوید
برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد


حالا که رفته ای
دلم برای تو
بیشتر از خودم میسوزد
فکر میکنی 
کسی به اندازه من 
دوستت خواهد داشت . . . ؟!


زنـــ ـ ـ ـآنـے کــہ حـالا تـهـے از احــســــآس
و بـا چـتـرے از مـنـطـق 
گـوشــہ اے تـنـهـآ نـشـسـتــہ انـد ؛♥
بـی شـکـــ ، هـمـان בخــــ♥ــتـــرکـــآטּ بـی پــروایـــے انـב
کــہ سـالـهـایـے نــہ چـنـــــــבاטּ دور
بـی تـجـربــہ از " تـــــب و لـــــــرز " عـشـــق ،
" خــــیـــسـ♥ــے بـــآرانــــش " را آرزو مـیـکـرבنـــــــב ... !


نــگـــاهـ کـن
مـــــــی بینـــــــــی
ایــن ویــــرانــکـــده ، آثــار بــاستانـــی نــیست
مــنــــــــم


بـه قیمتـــ صــفر " تومــن"
همین کــ
"تـــو" کنـــار "مـــن" باشی
ثروتمــندترین انسانم


بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده
بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده
بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم
برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون
از آدما فراری ، از عاشقا گریزون
بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم


گاهی وقتها
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم
نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم
فقط احمقانه سکوت می کنیم


گفته بودی
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدی


مُهم نیست!
که تـو با مـن چـه میکنـی
بیا ببیــن
"بـَرای تـو"
من با خـودم چـه میکنـم!


گذشت
روزهای شیرین عاشقی گذشت و امروز من تنهای تنهایم ،
گذشت و اینک دلم هوای تو را کرده است...
دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان ! 


ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــآنی
دوسـتــ دارمــ خــودمــ باشــمــ !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردنــ را دارمــ
و نه هـــراس از دســت دادنــ را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــآطــر خــودمــ بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .
همین...


آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکره شونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن 
کسی نمرده
فقط دلم گرفته


جملات


نــگـــاهـ کـن
مـــــــی بینـــــــــی
ایــن ویــــرانــکـــده ، آثــار بــاستانـــی نــیست
مــنــــــــم


به تـــــــــــــــــــو که فکــر میکنمــــــــــــــ
خیالمـــــــــــ 
چونــــــــ کبوترهایــــــــــ وحشی می کند پرواز !!!!!
مخاطبــــــــــــــــ خاصـــــــــــ


 

 

درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام
تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی‌ احساس
نمیــــــــفروشــــــــــم​..!

 


از وقتی که تــو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ
گذشته هم هیچ وقت نگذشت


وقتی‌ کسی‌ رو پیدا کردی
که کنارش بدون هیچ دلیلی
فقط به خاطر اینکه کنارشی ! خوشحالی‌
دیگه به درک که بقیه چی‌ میگن
کنارش باش و از کنار هم بودن لذت ببر


این آدم ها نمیدانند
نوشتن برای کسی که
خواننده ی این نوشته ها نیست
چقدر طاقت فرساست


به صـــدایت كه معتاد شُـــدم
رفتـے 
حــآلا هر روز
خــآطره تـــــزریق مےكُنـــم .


 

تو دور میشوی
من در همین دور می مانم
پشیمان که شدی
برنگرد !
لاشه ی یک دل که دیدن ندارد


نــِمـیـدآنـم چـِـطـور مـیگـُذَرد
امــآ بــــرآے مــن
اِنـْگــآر
خَـنـجـَر بـَـر گـَلـویـَم گــُذاشـتـہ انـد
امــآ نـِمـیـبُـرنـد


کـاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی
به رویش دست میکشیدم
تــو از درونش
با آرزوی من بیرون می‌آمدی!


کاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی
به رویش دست میکشیدم
تــو از درونش
با آرزوی من بیرون می‌آمدی!



حرف هایت شبیه برفـــــ اند

 

 

 

از آن برفـــ هایـــی کـه بـــی موقـع

 

 

نزدیکـ بهــار میبارد و فقــط کارشـان گرفتــن

جــــان شکــــوفه هــای درختــانه




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 16 / 4 / 1392برچسب:, ساعت 13:44 توسط ✓__ ƒ£я£$h†£h __✓ |